رفتم کارای فارغ التحصیلیمو بکنم 2 ساعت معطل بودم بعد خانومه میگه شما دانشجوی این دانشگاهین گفتم :پَ نَ پَ فرستاده سازمان مللم او مدم ببینم شما نمیخواین افتخار بدین تو دبیرخونه سازمان کار کنین لنگ یه آی کیو مثل شمام....!!!
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟ یه دختر بچه ۵ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه ! به جون خودم من تا ۱۲سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !!!!!
اقا تو دانشگاه ترم اول رفتم ابدارخونه یه چایی مجانی بزنم دیدم یکی داره مال خودش چایی میریزه گفتم یکیهم برا من بریز اغا چپ چپ نگاه کرد گفت چششششششششم فردا سر کلاس ژنتیک صاف اومد تو اقا تا ته ترم روم نمیشد نگاش کنم هررررر وقت مارو میدید میگفت چاییی بریزم ولی استاد خوبی بود فقط یبار منو انداخت......
دو تا پيتزا گرفته بودم رفتم خونه خواهرم كه با هم بخوريم گودزيلا خواهرم زود پريددر يكي شو باز كرد روش چند تا تف انداخت و گفت هر كي ديگه دلش مي خواد اين پيتزا رو بخوره بياد بخوره........ بعد هم همش رو خودش تنهايي مثه گاو خورد...!!!!!
یه معلم ادبیات داریم که میگه شاعره!!!!! ولی نمیدونم چرا همه شعرهاش شبیه مولاناوحافظه!!!!!! . . یه باراومده بود سرکلاس گفت گوش کنین شعرجدیدمو: «ای دل شکایتها مکن تا نشنود دلدار من.....»
بعدبا اعتماد به نفس بالاگفت:البته بچه ها مولانا یه شعر مثه این داره ولی خداییش من قشنگتر گفتم یا مولانا؟؟...!!!!!!!! . من : @^@ افق : ------------------- باب اسفنجی : # (البته این ربطی نداشت چون دوس داشتم باب اسفنجی هم باشه تو جمع!!!)
لامصب این تحریما رو مورچه آ هم اثر گذاشته امروز یدونشونو دیدم ی تَ سیگار گرفته بود دهنش میکشید منو دید وایساد(فکر کنم آتیش میخواست ولی من که زبونشو نفهمیدم) بد دوباره راه افتاد با پشتکاری ک ازش سراغ دارم فکر کنم معتاد شه این دفعه واقعن من دیگه حرفی ندارم!!!!!!1
غدیما که بچه بودم از ترس دیو و غول و اژدها شب موقه ی خواب زیر پتو قایم میشدم اما الان از ترس یک فروند پشه زیر پتو قایم میشم . بیشعور خطرناک تر هم هست . دفاع موشکی بالستیک هم نمیتونه منهدمش کنه . تازه رادار گریز هم هست!!!!!
ما که آدمیم اینقد مشهور نیستیم که خر مشهوره!!!! یکی زیاد میخونه:خرخونه! یکی زیاد شانس داره:خرشانسه! یکی زیاد کیف میکنه:خر کیف میشه! خدایا تو که خر رو اینقد با شکوه آفریدی یکیشم به ما بده باهاش بخونیم ببریمش سر جلسه کنکور شانس بده نتیجش که اومد باهاش کیف کنیم!!!
[تصور كن] تصور كردين وقتى تو اتاقت راحت گرفتى لم دادى و احساس مى كنى يه چيزى داره با دستاى ريزش دماغتو ماساژ ميده.بعد تو هم يه چشت رو باز ميكنى ميبينى كسى نى _بعد اين چشت رو وا مى كنى ميبينى كسى نى _بعد دو تا چشت رو وا ميكنى و به اون نوك دماغت نظاره ميكنى و پس از چند لحضه باصداى بلند داد ميزنى: سوكس(soox) خلاصه اون سوكس تو حلقت. همش رو از جمله اون قسمت آخر(خلاصه...تو حلقت)رو تصور كن.......
آقایون و خانمها یه سوال داشتم چرا به مردی که سیبیلشو میزنه میگن کوسه چرا نمیگن دلفین یا قزل آلآ! یا چرا به کسی که سیبیل میزاره میگن سگ سیبیل چرا نمیگن خرسیبیل نه واقعا چرا آخه!!!!
----- (~~~) <هر روز ظهر كته!!> (~~~) ----- تو يه روز سرد زمستوني؛ يه گنجيشك كوچيك رو يه شاخه نشسته بود. هوا خيلي سرد بود و گنجيشكك قصه ما ديگه طاقت نداشت... تا اينكه يخ زد و افتاد زمين!! ^_^ ديگه اشهدشو خونده بود و داشت نفس هاي آخرو ميكشيد که يه گاو كه از اونجا ميگذشت (گلاب به روتون) روش "پي پي" ميكنه و گنجيشكه از گرماي "پي پي" گاوه يكمي جون ميگيره! ^_^ ولي هر چي تقلا ميكنه؛ نميتونه خودشو از شر "پي پي" گاوه نجات بده؛ پس شروع ميكنه به جيك جيك كردن... كه يه گربه پدرسوخته صداشو ميشنوه و مياد از "پي پي" درش مياره و بعد... ميخوردش!!! پايان! ^_^ ---------------- نتيجه اخلاقي داستان: 1) هر كس روت "پي پي" كرد؛ دشمنت نيست 2) هر كس از "پي پي" درت آورد؛ دوستت نيست 3) هر وقت تا خرخره تو "پي پي" گير كردي؛ سعي كن جيكت در نياد! . خب بچه هاي گلم؛ اينم از لالايي امشبتون. زود بريد بخوابيد وگرنه يه داستان ديگه براتون تعريف ميكنما!!!!!!!!!!
روباهه داشت با موبایل شماره میگرفت، زاغ گفت اینجا آنتن نمیده بده تا از بالای درخت برات بگیرم روباه موبایلو انداخت بالا ، زاغ گفت: این به جای اون پنیری که دوم دبستان ازم دزدیدی پدرسگ!!!!
به سلامتی مرغی که هرچی براش بوق زدم با دوچرخه کنار نرفت تازه یه قر باسن هم برام رفت و در نتیجه من با عشق فراوان با سنگ تصادف کردم و پیشونیم شکست خدا ازت نگذره مرغ....
عاغا معاونمون سوتی داد داغون!!! ما سرکلاس بودیم اذان گفته بودن وقت نماز بود اومد گفت:سریع شلواراتونو دربیارید برید وضو بگیرید!!!!!!!!((بعععله منظورش جوراب بود)) اینقد بهش خندیدم تا امروز صبح داشت تیکه های خوردشدشو جمع میکرد!!!!!!
حالا جدای از ابرو برداشتن و تل زدن و آرایش کردن و شلوار قرمز پوشیدن پسرا جای شکرش باقیه که به سرشون نزده موهاشونو خرگوشی ببندن! وگرنه خیابونا چه خنده بازاری میشد! ولله!!!!!!!!